چالش جدید در دنیای هوش مصنوعی: تعامل انسانی با فناوریهای شبه انسانی
با رشد سریع پذیرش هوش مصنوعی در کسبوکارها، مدیران و تصمیمگیرندگان در این حوزه با واقعیتی غیرمنتظره روبهرو شدهاند. آنچه در ابتدا تصور میشد که تصمیمگیریها پیرامون انتخاب فناوری کاملاً منطقی و مبتنی بر معیارهای فنی باشد، در واقع ترکیبی از احساسات ناخودآگاه و رویکردهای انسانی به ارزیابی این فناوریها است. این موضوع نشاندهنده تغییر بنیادی در شیوه ارزیابی فناوری است که بهواسطه شباهت روزافزون هوش مصنوعی به انسان ایجاد شده است.
تحول در تعامل انسان با فناوری شبهانسان
تصور کنید در نوامبر 2024 در ساختمانی بلند در نیویورک، با یک برند مد مشهور روی اولین دستیار هوش مصنوعی آنها کار میکنید. این دستیار دیجیتال با نام “نورا”، ۲۵ ساله و با ظاهری بسیار انسانی طراحی شده است: موهای قهوهای شیک، لباس رسمی مشکی و لبخندی دلربا. نورا روی یک کیوسک قد بلند به نمایش درمیآید و با شناخت چهره مشتریان به آنها سلام میگوید. او با افراد ارتباط برقرار میکند، صحبتهای آنها را میشنود و به سوالاتشان پاسخ میدهد.
با وجود داشتن چکلیست فنی کامل درباره دقت پاسخها، سرعت پردازش مکالمه و شناسایی چهره، مشتری این برند توجه چندانی به چنین معیارهایی نداشت. در عوض، سوالاتی مانند “چرا نورا شخصیت خودش را ندارد؟” یا “چرا پاسخ مشخصی برای کیف مورد علاقهاش نمیدهد؟” مطرح شد. این برخورد نشان میدهد که کاربران، بیشتر از ارزیابی فنی بهدنبال ارتباط انسانی با این دستیار هستند.
پدیده آنتروپومورفیسم در تعامل انسان و هوش مصنوعی
این رفتار، که فناوریهای غیرانسانی بر اساس معیارهای انسانی مورد ارزیابی قرار میگیرند، پدیدهای با نام “آنتروپومورفیسم” است. این پدیده که پیشتر در تعامل انسان با حیوانات مشاهده شده بود، اکنون در روابط انسان و هوش مصنوعی در حال ظهور است. هنگامی که نرمافزارها رفتاری شبه انسانی پیدا میکنند، کاربران آنها را نه بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان موجودی انسانی ارزیابی میکنند.
مطالعات نشان دادهاند که بسیاری از تصمیمات و تعاملات انسانی تحتتأثیر ادراکهای ناخودآگاه شکل میگیرند و این موضوع بهوضوح در انتخاب محصولات هوش مصنوعی توسط سازمانها قابل مشاهده است. زمانی که یک کسبوکار قرارداد هوش مصنوعی امضا میکند، نه فقط وارد یک “قرارداد بهرهوری” بهمنظور کاهش هزینهها یا افزایش درآمد میشود، بلکه وارد یک “قرارداد احساسی” نیز خواهد شد؛ موضوعی که حتی ممکن است برای تصمیمگیرندگان ناخودآگاه باشد.
نمونههایی از تأثیرهای روانشناختی در تعامل با هوش مصنوعی
تجربههای متعددی نشان میدهند که تعامل افراد و سازمانها با هوش مصنوعی تحتتأثیر مفاهیم روانشناختی قرار دارد. برای مثال:
-
نظریه حضور اجتماعی: مشتری در نیویورک انتظار داشت نورا شخصیتی واقعی داشته باشد و او را بهعنوان یک موجود اجتماعی قویتر حس کند.
-
اثر دره عجیب (Uncanny Valley): یک مشتری دیگر از ظاهر غیرطبیعی نورا مانند نمایش بیشازحد دندانهایش در هنگام لبخند انتقاد کرد، زیرا این ویژگی باعث حس نامطلوبی میشد.
-
اثر زیبایی-قابلیت استفاده: در مواردی، دستیار دیجیتال با ظاهر جذاب اما قابلیتهای کمتر، بازخورد مثبت بیشتری دریافت کرد.
-
ایدهآلسازی تکنولوژی: یک کارفرما بهطور مکرر پروژه را به تأخیر میانداخت تا “هوش مصنوعی کامل” را خلق کند، گویی که نورا باید بازتابی از ایدهآلترین تصویر ذهنی او باشد.
چگونه از قرارداد احساسی هوش مصنوعی بهره ببریم؟
برای اینکه بتوان در این بازار رقابتی موفق شد، رهبران کسبوکار باید از قرارداد احساسی که میان انسان و هوش مصنوعی شکل میگیرد بهرهمند شوند. بهترین راهکار این است که ضمن استفاده از پروسههای استاندارد ارزیابی، به نیازهای احساسی کاربران نیز توجه کرد. برخی نکات کلیدی عبارتاند از:
- تست و ارزیابی کاربردی: تستهای داخلی میتوانند به شناسایی ویژگیهای مهم و کمتر مطلوب کمک کنند.
- بکارگیری تخصص روانشناسی: افراد با دانش روانشناسی قادر به درک الگوهای ذهنی و احساسات ناخودآگاه کاربران هستند.
- تغییر در روابط با فروشندگان فناوری: فروشندگان باید بهعنوان شریک در فرآیند تعامل دیده شوند و با بازخوردهای منظم، محصولات بهتری ارائه دهند.
آینده تعامل انسان و هوش مصنوعی
ما در آغاز تعریف رابطه بین انسان و فناوریهای شبه انسانی هستیم. رهبران موفق کسبوکار، کسانی خواهند بود که قرارداد احساسی هوش مصنوعی را درک کرده و با ایجاد فرآیندهایی برای مدیریت این پیچیدگی، راه را برای پیروزی در بازار باز کنند.
برای دریافت اخبار تخصصی و بهروزترین تحولات در حوزه هوش مصنوعی، خبرنامههای روزانه و هفتگی بینا ویرا را دنبال کنید.