در دنیای امروز، ما در آستانه نوعی جدید از مهاجرت هستیم که با گذشته متفاوت است. این بار دیگر جابجاییها جغرافیایی نیستند، بلکه تغییرات در حوزه شناختی و ذهنی انسانها در حال وقوع هستند. با ظهور مدلهای زبان بزرگ (LLMs) در دو سال گذشته، شاهد تحولاتی بیسابقه در تواناییهای هوش مصنوعی (AI) هستیم که سرعت آن به مراتب بیشتر از هر فناوری قبلی است. هوش مصنوعی در حال تغییر نحوه تفکر و درک ما از دنیای اطراف است و بهگونهای موجب شکلگیری نقشههای ذهنی جدید میشود که شبیه به زلزله، ساختارهای قدیمی را متزلزل میکند.
این تغییرات به وضوح نشان میدهد که ما در آستانه یک مهاجرت شناختی هستیم، مهاجرتی که قرار است ابعاد مختلف کار، آموزش و فرهنگ را دگرگون کند. کارهایی که تا به حال محدود به حرفههای تحصیلکرده بود، مانند نگارش مقالات، ساخت موسیقی و تشخیص بیماریها، حالا به طور فزایندهای توسط ماشینها و هوش مصنوعی با سرعتی شگفتانگیز انجام میشود. در این میان، سوالات مهمی ایجاد میشود: این روند مهاجرت به کجا خواهد رفت و ما چگونه باید با آن سازگار شویم؟
پارادوکس موراوتس، که به نام هانس موراوتس، دانشمند اتریشی، نامگذاری شده است، به ما بینشی در این راستا میدهد. طبق این پدیده، کارهایی که برای انسانها دشوار است، برای کامپیوترها آسان به نظر میرسد و برعکس. این نکته مهم نه تنها به ما کمک میکند تا درک بهتری از ظرفیتهای انسان و ماشین داشته باشیم، بلکه راهی را برای ما روشن میکند تا در این مهاجرت معرفتی، بر نقاط قوت انسانی خود مانند خلاقیت، تفکر اخلاقی و ایجاد ارتباطات عاطفی تمرکز کنیم.
مهاجرت شناختی بهعنوان یک روند تدریجی و نامنظم شروع میشود و این امکان وجود دارد که همه مشاغل به طور یکسان تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار نگیرند. برخی از نقشها، به ویژه آنهایی که نیاز به همکاری اجتماعی، درک عاطفی و تجربه انسان دارند، احتمالاً همچنان معتبر خواهند ماند.
دگرگونیهای عظیم در بازار کار نیاز به بررسی و طراحی دقیق و سرمایهگذاری اجتماعی دارد. در همین راستا، نهادهای آموزشی نیز باید بهروز شوند تا دانشآموزان و دانشجویان را برای دنیای در حال تغییر آموزش دهند.
با این حال، این دوره انتقالی به آسانی برقرار نخواهد شد. رویارویی با تغییر، هم در سطح فردی و هم جامعه، یکی از بزرگترین چالشهای عصر هوش مصنوعی خواهد بود. ما باید به سراغ ارزشهای انسانی و آنچه که ما را به عنوان انسانها متمایز میکند، برویم و درک عمیقتری از خود پیدا کنیم.
در نهایت، این تغییرات نیازمند زمان، سرمایهگذاری و طراحی دقیق هستند تا ما بتوانیم به خوبی در این مهاجرت شناختی جایگزینشده را درک کرده و به سمت آیندهای بهتر حرکت کنیم.